الفاظ مكرّر در قرآن و فوايد آن(2)


 

 
3 ـ 3 ـ 2 ـ فايدة مكرّر بودن تمام الفاظ يك يا چند آية واقع در يك سوره به تعداد كم
بررسي اين گونه موارد نشان مي‎دهد كه پس از ذكر بار اوّل آيه، يك سري آيات مربوط به موضوع همان آيه قرار دارد و چون سخن طولاني شده، براي يادآوري خوانندگان نسبت به هدف آن آيات، دوباره همان آيه آمده است.
در نتيجه مي‎توان گفت: آية مكرّر با قرار گرفتن در ابتدا و انتهاي يك سري آيات، هم محدودة موضوعي خاصّ و هم هدف آن‌ها را مشخص مي‎نمايد.
براي مثال، آيات 47 و 48 سورة بقره در آيات 122 و 123 همين سوره تكرار شده‎اند؛ يك آيه (47) عيناً و يك آية ديگر (48) با اختلافي مختصر دوبار در سورة بقره ذكر شده است. در فاصلة دو موردِ تكرار، 73 آيه وجود دارند كه سه گونه‎اند:
1. آياتي كه در مقام عرضة نمونه‎ها و مصاديقي از نعمت‎ها و عفو و رحمت خداوند نسبت به بني‎اسراييل يا زمينه‎سازي براي بيان چنين مطالبي مي‎باشند. اين آيات كاملاً با آية اوّل مكرّر مرتبط هستند، زيرا در آن آيه به بني‎اسراييل امر شده كه نعمت‎هاي خداوند و نيز برتري خود را در آن برهة زماني بر تمام جهانيان به ياد آورند و در اين آيات نمونه‎هايي از همان نعمت‎هاي عطا شده به آنان ديده مي‌شود.
2. آياتي كه بيان‎گر برخي از اعمال و گفتار بني‎اسراييل يا توبيخ و مجازات خداوند نسبت به آن‌ها و يا زمينه‎سازي براي چنين مواردي مي‎باشند.[1] اين سري آيات كاملاً با آية دوّم مكرّر ارتباط دارند، زيرا در آن آيه به بني‎اسراييل خطاب شده كه از گرفتار شدن به سختي‎هاي روز قيامت با خصوصيات نامبرده بپرهيزند و در اين آيات نمونه‎هايي از اعمال و گفتار ناپسند آنان كه عذاب الاهي را در پي خواهد داشت، آمده تا آن‌ها متنبّه شده، از اين گونه اعمال و سخنان دست بردارند و خود را اصلاح نمايند.
3. آياتي كه مربوط به مؤضع‎گيري اهل كتاب و ديگر مخالفان اسلام نسبت به پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ يا وظيفة آن حضرت نسبت به آن‌ها مي‎باشند.[2] در اين دسته از آيات نيز علاوه بر اين‌كه يهود به خودي خود جزو اين گروه هستند، با توجّه به قراين موجود، مقصود اصلي آيات هستند.
مسئلة‎ي توجّه به نعمت‎ها و ترس از سختي‎هاي روز قيامت و يادآوري اعمال و گفتار ناپسند كه از سويي خود به خود توجّه به خداوند و به جا آوردن شكر او و انجام اعمال صالح را به دنبال دارد و از سوي ديگر، معمولاً توسط بندگان به فراموشي سپرده مي‌شود، آن قدر اهميت دارد كه خداوند با اين كه يك بار در ابتداي اين آيات اين مسأله را گوشزد نموده، يك بار ديگر در پايان آن نيز، همان را تذكر داده است تا هم عنايت آن‌ها را هر چه بيش‌تر بدان جلب نمايد و هم پس از اتمام مطالب مربوط به آن ـ كه نسبتاً طولاني نيز شده است و ممكن است خوانندة آيات الاهي، هدف از ذكر آن‌ها را فراموش كرده باشد ـ يك بار ديگر يادآوري كند و بدين ترتيب حصاري هم به دور آيات مربوط به اين موضوعِ خاص كشيده و محدودة آن را مشخص نموده است.
3 ـ 3 ـ 3 ـ فايدة مكرّر بودن تمام الفاظ يك يا چند آية واقع در دو يا چند سوره
مقايسة سوره‎هاي در بردارندة آيات مكرّر، نشان مي‎دهد كه آيات اين سوره‎ها آنچنان با هم ارتباط دارند كه مطالب يكديگر را تكميل و حتي گاهي تفسير و تبيين مي‎كنند. به عبارت ديگر، آيات مكرّر نشانه‎هايي هستند كه ما را به يافتن توضيحات بيش‌تر پيرامون مطالب برخي از سوره‎ها رهنمون مي‎شوند.
3 ـ 3 ـ 3 ـ 1 ـ بررسي آيات مكرّر در سوره‎هاي «مؤمنون» و «معارج»
در دو سورة «مؤمنون» و «معارج» چهار آيه[3] عيناً و يك آيه[4] با اختلافي مختصر تكرار گرديده‎اند. همين امر موجب مقايسة آيات اين دو سوره و در نتيجه يافتن شباهت‎ها و اشتراكات بسياري ميان آن‌ها شده است. مي‎توان گفت: اين دو سوره ـ يكي به تفصيل و ديگري به اختصار ـ معاني يكديگر را تكميل كرده، در مواردي نتايج جديدي به دست مي‎دهند.
مطالب هر دو سوره به دو دستة كلي: «آيات مربوط به مؤمنان» و «آيات مربوط به كفار» تقسيم مي‎شوند. با اين تفاوت كه در سورة «مؤمنون» ابتدا مطالبي دربارة مؤمنان و سپس كفار، ولي در سورة «معارج» اوّل كفار و بعد مؤمنان آمده است.
مواردي از اشتراكات و شباهت‎هاي دو سوره به ترتيب مذكور در سورة «مؤمنون» به شرح زير است.

الف ـ مؤمنون، 2 و معارج، 23
 

هر دو سوره شامل خصوصيتي در ارتباط با نماز مي‎باشند. با اين اختلاف كه در سورة «مؤمنون»، «خشوع» و در سورة «معارج»، «دوام» آن به تناسب هر يك از دو سوره مطرح است. زيرا آيات پيشين سورة «معارج» به صفاتي چون بي‎تابي و بي‎فراري هنگام برخورد با ناملايمات زندگي و بخل ورزيدن و محروم نمودن ديگران در وقت روبه‎رو شدن با خير و خوشي اشاره دارند كه با دوام نماز از بين مي‎روند؛ چون كسي كه در صدد است از هر فرصتي براي به جا آوردن نماز استفاده كند، به طور طبيعي ميل و رغبتي به دنيا ندارد تا هنگام از دست دادن آن بي‎تاب شود و با برخورداري از آن، ديگران را محروم نمايد. ولي سورة «مؤمنون» دربارة شرايط رستگاري كه لازمة آن مبرّا بودن فرد از هرگونه غرور و تكبّر در مقابل پروردگار مي‎باشد.

ب ـ مؤمنون، 11 ـ 10 و معارج، 35.
 

هر دو سوره پس از ذكر برخي از اوصاف مؤمنان و نمازگزاران، به عاقبت آنان يعني ورود به بهشت اشاره دارند.

ج ـ مؤمنون، 14 ـ 12 و معارج، 39.
 

سورة «معارج» تنها به آفرينش انسان‎ها ـ بدون ذكر جزئيات ـ اشاره دارد و سورة «مؤمنون» تمام مراحل خلقت را به ترتيب بيان مي‌كند. پس سورة «مؤمنون» در بردارندة شرح و تفصيل سورة «معارج» در اين موضوع مي‎باشد.

د ـ مؤمنون، 50 ـ 17 و معارج 41 ـ 40.
 

در سورة «معارج» طي دو آيه، قدرت خداوند بر جاي‎گزيني انسان‎هايي بهتر از انسان‎هاي عصر پيامبرـ صلّي الله عليه و آله ـ و به طور كلي همة زمان‎ها مطرح شده و در سورة «مؤمنون» طي 34 آيه پس از اشاره به فرستادن آب از آسمان و قدرت خداوند بر بردن آن از زمين و نيز نمونه‎هايي از توانايي خداوند در طبيعت، براي مسئلة جاي‎گزيني يك قوم، مثال‎ها و نمونه‎هايي از اقوام گذشته آمده است، زيرا اين آيات دربارة خلت اقوام و ارسال پيامبران ـ عليهم السّلام ـ به سوي آنان و سپس نافرماني و در نتيجه هلاكت و جاي‎گزيني اقوامي ديگر به جاي آن‌ها مي‎باشد.
بنابراين، همان گونه كه خداوند در مورد آبي كه فرستاده، قادر است آن را از زمين و دست‎رس مردم دور كند و نيز همان طور كه در گذشته اقوامي را هلاك و گروهي ديگر را به جاي آن‌ها آورده است، در مورد اين امّت نيز قادر است آن‌ها را بِبَرد و گروهي ديگر جاي‎گزين نمايد.

هـ ـ مؤمنون، 54 و معارج، 42.
 

پس از ذكر مطالبي دربارة كفار در هر دو سورة، به پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ امر شده است كه آنها را در همان حال سرگرمي و غفلت رها كند، زيرا دعوت آنان نيز همچون امّت‎هاي گذشته به جايي نرسيده، دست از اعمال نارواي خود برنمي‎دارند و هدايت نمي‎شوند.
سورة «مؤمنون» از غايت اين امر با زمان مبهم «حتي حين» تعبير نموده، ولي سورة «معارج» با تعبير «حَتَّى يُلاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ»، اين ابهام را برطرف كرده، زمانش را مشخص مي‎نمايد.

و ـ مؤمنون، 61 ـ 55 و معارج، 21
 

سورة «معارج» نوع انسان را در مواجهه با خير، بخيل معرفي مي‎كند و سورة «مؤمنون» خير بودن چيزهايي مانند مال و فرزند را نفي كرده، خير حقيقي را منحصر مي‌كند به خيري كه انسان‎هايي با ويژگي‎هاي نامبرده در همان‎جا، به سوي آن مي‎شتابند. از اين رو، به كار رفتن كلمة «خير» در سورة «معارج» در ارتباط با انسان‎هاي بخيل از جهت تصور آنهاست؛ وگرنه خير از نظر خدا همان است كه در سورة «مؤمنون» آمده است. چيزهايي از قبيل مال و فرزند، تنها وسيلة امتحان هستند. بنابراين، انسان‎هاي بخيل هم در شناختن «خير» در اشتباه هستند و هم با بخل ورزيدنشان در آزمون‎هاي الاهي موفق نمي‎شوند.

ز ـ مؤمنون، 57 و معارج، 27
 

سورة «معارج» روشن مي‌كند كه مقصود از ترس و خشيت از پروردگار در سورة «مؤمنون» در حقيقت ترس از عذاب پروردگار است.

ح ـ مؤمنون، 76 ـ 75 و معارج، 20
 

در سورة «معارج» چگونگي برخورد انسان با مشكلات زندگي و در سورة «مؤمنون» اوّلاً چگونگي برخورد او با رحمت الاهي و برطرف شدن سختي‎ها و ثانياً فلسفة رسيدن اين مشكلات مطرح است. بنابر سورة «معارج»، انسان در رويارويي با سختي‎ها بي‎تاب و بي‎قرار است و بنابر سورة «معارج»، هنگام برخورداري از رحمت الهي و رفع مشكلات، به طغيان خود مي‎افزايد و زمان روبه‎رو شدن با آن خاضع و متضرع نمي‌شود. از همين جا معلوم مي‌شود كه علّت روبه‎رو شدن با گرفتاري‎هاي زندگي اين است كه او به خود آيد و از گردن‎كشي و تكبر دست كشيده، خضوع و تضرع نمايد.

ط . مؤمنون، 27 ـ 25 و 83 ـ 82 و معارج، 44 ـ 43
 

در سورة «مؤمنون» كافِران اقوام گذشته و نيز كافران زمان پيامبر اسلامـ صلّي الله عليه و آله ـ زندگي پس از مرگ و نيز روز موعود را انكار كرده‎اند و در سورة «معارج» به زنده شدن آن‌ها با كيفيت نامبرده در آن و فرا رسيدن روز موعود تصريح شده است. بنابراين مي‎توان گفت: در اين آيات، سورة «معارج» در مقام پاسخ‎گويي به سخن كافران مذكور در سورة مؤمنون است.

ي ـ مؤمنون 89 ـ 84 و معارج، 33
 

در سورة «معارج» قيام و عمل به شهادات به عنوان يكي از خصوصيات مؤمنان مطرح است. در سورة «مؤمنون» با توجّه به اين‌كه پرسش‎هاي مذكور از كافران مي‌باشد كه عملاً خداوند را كنار گذارده، از هوا و هوس‎هاي خود تبعيت مي‎نمايند، معلوم مي‌شود كه پرسش‎ها از فطرت انسان‎هاست؛ نه به صورت رودررو و ظاهر، زيرا اگر از كافران در ظاهر چنين پرسش‎هايي شود، خدا را انكار مي‎كنند ولي فطرت آن‌ها كه بر اساس خداپرستي است، چنين شهاداتي مي‎دهد.
بنابراين، مقصود از شهادت مؤمنان نيز همان شهادات فطري آنهاست كه برخلاف كافران، آن‌ها كاملاً در همان جهت و بر مبناي آن عمل مي‎كنند.

ك ـ مؤمنون، 101 و معارج، 14 ـ 10
 

در هر دو سوره نپرسيدن خويشاوندان از حال يكديگر در روز قيامت مطرح است. بنابر سورة «مؤمنون»، در آن روز نَسَب و رابطة خويشاوندي وجود ندارد و خويشاوندان نسبت به يكديگر احساس بيگانگي مي‎كنند و بر اساس سورة «معارج»، سختي‎هاي آن روز به حدي شديد است كه انسان‎هاي مجرم با هر وسيلة ممكن، درصدد نجات خود هستند. بنابراين، هيچ پروايي ندارند كه حتي اگر بتوانند، همان كساني را كه از طرفي در آن وقت احساس بيگانگي نسبت به آن‌ها دارند و از طرف ديگر به دليل وابستگي به همين‎ها كه در دنيا وسيلة امتحان‎شان بودند، براي نجات خويش فدا كنند و آن‌ها عبارت‎اند از: فرزندان، همسر، برادر و خويشانِ حامي.

ل ـ مؤمنون، 111 ـ 109 و معارج، 5
 

در سورة «مؤمنون» نمونه‎اي از «صبر جميل» عرضه شده كه در سورة معارج، پيامبر اسلام بدان مأمور شده است. در سورة «معارج» به رستگاري و پاداش بندگان مؤمني اشاره دارد كه در مقابل تمسخر كافران صبر كردند. پيامبر گرامي اسلامي ـ صلّي الله عليه و آله ـ نيز از جانب مشركان قريش رنج و آزار و تمسخر بسيار مي‎ديد. از اين رو، يكي از مواردي كه آن حضرت بايد صبر مي‎كردند، در مقابل آنان بود.

م ـ مؤمنون، 114 ـ 113 و معارج، 4
 

بنابر سورة «مؤمنون» در روز قيامت، كافران در پاسخ به اين پرسش كه چه مدت در دنيا اقامت داشته‎اند، مي‎گويند يك روز يا قسمتي از يك روز و به آن‌ها مي‎گويند شما تنها مدت اندكي در زمين زندگي كرده‎ايد و بنابر سورة «معارج»، مدت زمان روز قيامت برابر با پنجاه هزار سال دنياست كه در مقايسه با مدت عمر انسان در دنيا، واقعاً هم تمام عمر او در مقابل آن بسيار اندك است.

4 ـ نتيجه
 

1. عمل‎كردهاي محققان در زمينة «فوايد كاربرد الفاظ مكرّر در قرآن كريم» غالباً «يك لفظ مكرّر» را در برمي‎گيرد.
2. تحقيقات پژوهش‎گران دربارة «فوايد مكرّر بودن تمام الفاظ دو يا چند آيه» از ميان 72 مورد، تنها سه مورد آن را تحت پوشش قرار مي‎دهد.
3. فايدة مكرّر بودن تمام الفاظ يك يا چند آية واقع در يك سوره به تعداد زياد، نشان دادن هدف سوره و تأكيد بر اهميت موضوع آن است.
4. فايدة مكرّر بودن تمام الفاظ يك يا چند آية واقع در يك سوره به تعداد كم، تعيين هدف و يادآوري آن و مشخص نمودن محدودة يك سري آيات مربوط به موضوعي خاص است.
5. فايدة مكرّر بودن تمام الفاظ يك يا چند آية واقع در دو يا چند سوره، راه‎نمايي براي يافتن توضيحات بيش‌تر دربارة مطالب آن سوره‎هاست.
6. كاربرد الفاظ مكرّر در قرآن نه تنها مفيد، بلكه در حدّ اعجاز است.

پی نوشت:

[1] . آيات مربوط به اين قسم عبارت‎اند از: 51، 55، 57، 59، 61، 64، 65، 67 ـ 72، 74ـ80، 83 ـ 96، 102 و 103.
[2] . آيات مربوط به اين نوع عبارت‎اند از: 62، 66، 81، 82، 97، 98، 99 ـ 101، 104 ـ 121.
[3] . مؤمنون، 8 ـ5؛ معارج: 32 ـ 29.
[4] . مؤمنون: 9، معارج: 34.
 

منبع: قرآن در آينة پژوهش2